
رابینسون کروزو
1719 ¡ سه جلد ¡ انگلستان
دانيل دفو (1660- 1731)
دانيل دفو با نوشتن رابينسون كروزو به شكلگيريِ رمان مدرن كمك كرد. او حدوداً شصت ساله بود كه اين كتاب را نوشت و پيش از آن، چند دهه از عمرش را با روزنامهنگاري، نوشتن رسالههاي سياسي، طنزنويسي، سرودن شعر و قلم زدن دربارهي مباحث مناقشهانگيزِ مذهبي گذرانده بود. او پسرِ خردهفروشي نه چندان متمول بود و براي كسبِ درآمد مينوشت. در نتيجه، فقط در سالهاي آخر عمرش بود كه سراغ نوشتن رمان رفت.
رابينسون كروزو، مثل همهي رمانهاي بعدي دفو، چنان نوشته شده كه گويي يك خاطرهپردازيِ واقعي به قلم شخصيت اصلياش است. حتي روي جلد كتاب هم نام دفو را ننوشته بودند. از آنجا كه فرم رمان جديد بود، دفو سرمشق و نمونهاي در اين حوزه نداشت. بنابراين بعضي از عناصر روايتهاي سفر و خودزندگينامههاي معنوي را در داستانش با هم آميخت. كتابي كه دفو نوشت از همان زمان انتشارش در سال 1719 بسيار محبوب شد و فقط در قرن هجدهم، بيش از دويست ويراستِ آن، به شكل كامل يا در قالب نسخههاي خلاصه شده، منتشر شدند.
امروزه حتي كساني كه هرگز رمان رابينسون كروزو را نخواندهاند، خيال ميكنند قصهاش را ميدانند: كشتيِ مردي انگيسي غرق ميشود و موجِ دريا او را به جزيرهاي زيبا و دورافتاده ميگذراند. با اين كه پدر و مادرش التماس ميكنند راهيِ دريا نشود، او نميتواند در برابر وسوسهي سفر دريايي مقاومت كند. در يك سفر، كشتياش غرق ميشود و در سفري ديگر، دزدان دريايي كروزو را اسير ميكنند. بعد، كروزو را به مغرب ميبرند و به عنوان برده ميفروشند. دو سال بعد، كروزو قرار ميكند و، در سفري تهورآميز، با قايقي كوچك به موازات ساحل آفريقا پيش ميرود و خودش را نجات ميدهد.
اما اشتياق كروزو به سير و سفر دوباره او را به دريا ميكِشد. اين بار هم كشتي غرق ميشود و فقط كروزو جان به در ميبرد. او بيست و هفت سال، تك و تنها، در جزيرهاي در جنوب ترينيداد ميماند. روايت او، كه ظاهراً پس از بازگشتش به جهان متمدن نوشته شده، مصائبي را كه با درايت و تدبير از سر گذرانده تا زنده بماند، موبهمو شرح ميدهد.
رابينسون كروزو سرمشق و نمونهي اتکا به خود است و گواهی بر این که «هر انسانی، اگر همه چیز را با عقل و منطق سبک و سنگین کند و اگر عاقلانهترین تصمیمها را بگیرد، به مرور میتواند در هر فن و حرفهای استاد شود». کروزو یاد میگیرد ظرف و اثاثیه بسازد، کشتوکار کند و خانهای برای خود بنا کند. نگاه کروزو به مسیحیت هم از همین قاعده پیروی ميكند: کروزوی جوان به خواست و ارادهی خدا نمیاندیشد اما رفته رفته، با تأمل و خودکاوی و با مطالعهی کتاب مقدسی که از طوفان جان به در برده، با دین آشنا میشود.
کشتیِ کروزو در مسیرِ سفر به گینه غرق میشود؛ سفری با هدف به بردگی گرفتنِ مردم آنجا برای کار در مزارع جدید نیشکرِ کروزو در برزیل. وقتی کروزو به گذشتهاش میاندیشد، خود را به سببِ ماجراجوییِ احمقانهاش سرزنش میکند اما دربارهی اخلاقی بودنِ سفرش هیچ تردیدی ندارد. البته این تنها موضوعی نیست که شاید به مذاق خوانندگان امروزی خوش نیاید. در ادامهی قصه، کروزو یک «وحشی» را از دست «آدم خوارها»یی به جزیره آمدهاند، نجات میدهد و حق مسلّم خودش میداند که او را به خدمت بگیرد. «به او گفتم نامش "جمعه" خواهد بود؛ به نام همان روزی که جانش را نجات دادم.» از این گذشته، کروزو به این مرد یاد میدهد که «ارباب» صدایش کند.
با این همه، وقتی جمعه زبان انگلیسی را یاد میگیرد، گاهی سؤالهایی دربارهی آداب و رسوم اروپایی و باورهای مسیحی میپرسد که کروزو را مبهوت ميکنند. به این ترتیب، جمعه هم یاور و پشتیبان کروزو میشود و همحریفی در برابر او. و در نهایت، کروزو راهی ندارد جز این که بپذیرد این «وحشی» هم همان قابلیتهای روحی و «همان عقلِ» او را دارد.
در این رمان، بارها صدای کروزوی سالخورده را میشنود که به گذشتهاش مینگرد و سعی میکند بهتر از پیش از معنا و مفهوم آن سر در بیاورد. «عجبا که زندگی آدمی چگونه بازیچهی مشیت الهی است.» او حین گفتن قصهاش گاهی اعتراف میکند که راویِ بی عیب و نقصی نیست: «نمیتوانم توضیح دهم... توان توصیفش را ندارم...». در گذشته، چنین اعترافهایی را نشانهی خامدستی دفو در رماننویسی میدانستند. اما امروزه به نظر میرسد که این عبارتها در خدمت هدف خلاقانهی دفو هستند: دفو فقط در پی این نیست که «ماجراهایی غریب و شگفتانگیز» پیش چشم خواننده بگذارد، بلکه میخواهد تلاشِ قهرمان قصه برای توضیح و فهم معنای زندگیاش را هم نشانمان دهد.
شما می توانید این کتاب به همراه هزاران عنوان کتاب دیگر را از فروشگاه اینترنتی بوک شهر تهیه فرمائید
دیدگاه خود را بنویسید